اگر تو عاشق عشقی و عشق را جویا
|
|
بگیر خنجر تیز و ببر گلوی حیا
|
بدتنک سد عظیم است در روش ناموس
|
|
حدیث بیغرض است این قبول کن به صفا
|
هزار گونه جنون از چه کرد آن مجنون
|
|
هزار شید برآورد آن گزین شیدا
|
گهی قباش درید و گهی به کوه دوید
|
|
گهی ز زهر چشید و گهی گزید فنا
|
چو عنکبوت چنان صیدهای زفت گرفت
|
|
ببین چه صید کند دام ربی الاعلی
|
چو عشق چهره لیلی بدان همه ارزید
|
|
چگونه باشد اسری به عبده لیلا
|
ندیدهای تو دواوین ویسه و رامین
|
|
نخواندهای تو حکایات وامق و عذرا
|
تو جامه گرد کنی تا ز آب تر نشود
|
|
هزار غوطه تو را خوردنیست در دریا
|
طریق عشق همه مستی آمد و پستی
|
|
که سیل پست رود کی رود سوی بالا
|
میان حلقه عشاق چون نگین باشی
|
|
اگر تو حلقه به گوش تکینی ای مولا
|
چنانک حلقه به گوش است چرخ را این خاک
|
|
چنانک حلقه به گوش است روح را اعضا
|
بیا بگو چه زیان کرد خاک از این پیوند
|
|
چه لطفها که نکردهست عقل با اجزا
|
دهل به زیر گلیم ای پسر نشاید زد
|
|
علم بزن چو دلیران میانه صحرا
|
به گوش جان بشنو از غریو مشتاقان
|
|
هزار غلغله در جو گنبد خضرا
|
چو برگشاید بند قبا ز مستی عشق
|
|
توهای و هوی ملک بین و حیرت حورا
|
چه اضطراب که بالا و زیر عالم راست
|
|
ز عشق کوست منزه ز زیر و از بالا
|
چو آفتاب برآمد کجا بماند شب
|
|
رسید جیش عنایت کجا بماند عنا
|
خموش کردم ای جان جان جان تو بگو
|
|
که ذره ذره ز عشق رخ تو شد گویا
|