در مدح و منقبت حضرت امیرالممنین علی‌ابن ابی‌طالب علیه‌السلام

مجمعی ساخته وز قهقهه انداخته‌اند هرزه‌ی خندان جبل جمله به او طرح خنک
نزهت انگیز هوائی که ز محروسه‌ی باغ کرده بیرون یزک لشگر بردش به کتک
رجعتش نیست میسر مگر آرد سپهی از ریاض چمن شوکت مولی به کمک
آفتاب عرب و ترک و عجم کهف ملوک پادشاه طبقات به شر و جن و ملک
حجةالله علی الخلق علی متعال که در آئینه شک شد به خدائی مدرک
آن که چون گشت نمازش متمایل به قضا بهر او تافت عنان از جریان فلک فلک
آن که بعد از دگران روی به خیبر چو نهاد آسمان طبل ظفر کوفت که النصرة لک
بسته بر چوب ز اعجاز ظفر دست یلان کرده هرگاه برون دست ولایت ز ملک
گاو از بیم شدی حمل زمین را تارک خصم را ضربت اگر سخت زدی بر تارک
گر کشد بر کره‌ی مصمت خورشید کمان همچو چرخش کند از ضربت ناوک کاوک
در پناهش متحصن ز ممالک صد ملک در سپاهش متمکن ز ملایک صد لک
حکم محکم نهجش قوس قضا را قبضه امر جاری نسقش تیر قدر را بی‌لک
او خدا نیست ولی در رخ او وجه‌الله می‌توان یافت چو خطهای خفی از عینک
پیش طفل ادب آموز دبستان ویست با کمال ازلی عیسی مریم کودک
بهر جمعیت خدام مزارش هر صبح فکند سیم کواکب فلک اندر قلک
ای به جاهی که درین دایره‌ی کم پرکار درک ذات تو به کنه آمده فوق المدرک
در زمان سبق عالم و آدم بوده حق سخنگوی و تو آئینه و آدم طوطک
پایه‌ی عون تو گردیده درین تیره مغاک این مخیم فلک بی سر و بن را تیرک
پیلبانان قضا تمشیت جیش تو را چرخ از اکرام به دست مه نوداده کچک
گر نیابد ز تو دستوری جستن ز کمان در کمان خانه کند چله نشینی ناوک