از ورای سر دل بین شیوهها
|
|
شکل مجنون عاشقان زین شیوهها
|
عاشقان را دین و کیش دیگرست
|
|
اصل و فرع و سر آن دین شیوهها
|
دل سخن چینست از چین ضمیر
|
|
وحی جویان اندر آن چین شیوهها
|
جان شده بیعقل و دین از بس که دید
|
|
زان پری تازه آیین شیوهها
|
از دغا و مکر گوناگون او
|
|
شیوهها گم کرده مسکین شیوهها
|
پرده دار روح ما را قصه کرد
|
|
زان صنم بیکبر و بیکین شیوهها
|
شیوهها از جسم باشد یا ز جان
|
|
این عجب بی آن و بی این شیوهها
|
مرد خودبین غرقه شیوه خودست
|
|
خود نبیند جان خودبین شیوهها
|
شمس تبریزی جوانم کرد باز
|
|
تا ببینم بعد ستین شیوهها
|