بروید ای حریفان بکشید یار ما را | به من آورید آخر صنم گریزپا را | |
به ترانههای شیرین به بهانههای زرین | بکشید سوی خانه مه خوب خوش لقا را | |
وگر او به وعده گوید که دمی دگر بیایم | همه وعده مکر باشد بفریبد او شما را | |
دم سخت گرم دارد که به جادوی و افسون | بزند گره بر آب او و ببندد او هوا را | |
به مبارکی و شادی چو نگار من درآید | بنشین نظاره میکن تو عجایب خدا را | |
چو جمال او بتابد چه بود جمال خوبان | که رخ چو آفتابش بکشد چراغها را | |
برو ای دل سبک رو به یمن به دلبر من | برسان سلام و خدمت تو عقیق بیبها را |