در مدح پریخان خان خانم

ناهید همچو عود بر آتش فکنده چنگ تقویش ساز کرده چو قانون احتساب
چون گشته شخص شوکت او مایل رکوب گردون رکاب داری او کرده ارتکاب
سرلشگران عسکر او صاحب الرس گردن کشان لشگر او مالک الرقاب
هردم کند ظفر ز پی زیب دولتش دست عروس ملک به خون عدو خضاب
از باد حمله‌ی سپه او سپاه خصم بر هم خورد چنان که ز صرصر صف ذباب
چون خلق در مقام سبک روحی آردش در زیر پای او نبود مور در عذاب
اما نهد به هیبت اگر پای بر زمین بیرون برد مهابت او جنبش از دواب
بر درگهش گدای کمین مملکت مدار در خدمتش غلام کمین سلطنت مب
ای سجده‌ی درت همه را مقصد و مرام وی خاک درگهت همه را مرجع و مب
ای قدرت تو چشمه‌ی گشاینده از رخام وی حکمت تو تشنه‌ی نوازنده از سراب
رای تو در امور کلید در صلاح فکر تو در مهام دلیل ره صواب
محتاج یک حدیث توام در مهم خویش ای هر حدیث از تو برابر به صد کتاب
سی‌سال شد که طبع من از گوهر سخن گردیده گوشواره کش گوش شیخ و شباب
از معنی لباب کلامست نظم من تحید و نعت و منقبتم لب آن لباب
چون سینه‌ی صدف صدف سینه‌ها تمام در عهد من گران شده از گوهر مذاب
سرتاسر جهان ز در نظم من پر است الا خزانه دل نواب کامیاب
من در زمان این ملک مشتری غلام با این همه در رچو محیطم در اضطراب
یک در به بیع طبع همایون او رسان تا وارهم ز فاقه من خانمان خراب
بر جان من ترحمی ای ابر مرحمت کز تاب آفتاب حوادث شدم کباب
از کاینات رو به تو آورده محتشم ای قبله‌ی مراد ازو روی بر متاب