آن چه تو کردی نبود مدرکه را در خیال
|
|
بلکه گذر هم نداشت واهمه را در گمان
|
تا به میان آمدی با سپه عدل و داد
|
|
ظلم سپاهی نهاد پا ز میان بر کران
|
رخنه گر ملک را زود کشیدی به خاک
|
|
ورنه کجا میگذاشت خاک درین خاکدان
|
نقش حیل را بر آب فایدههائی که کرد
|
|
روبه کج باز رنگ پنجهی شیر ژیان
|
تیغ تو داسیست تیز کز مدد موج خون
|
|
از رخ خصم خجل می درود زعفران
|
کین تو صد خانه داد بیش به باد فنا
|
|
خوش اثر نیک داد کینهی این خاندان
|
ظل تو عالم گرفت گرچه نیفتد به خاک
|
|
سایهی پروسعت از مرغ بلند آشیان
|
باد مرادی که هست عزم تواش پیشرو
|
|
بحر سپر میکند کشتی بیبادبان
|
چرخ ز پستی خورد کوب ز سم ستور
|
|
موکب جاه تو را گر رود اندر عنان
|
رستم زور آزما باز نبندد کمر
|
|
زور تو را گر شود در صدد امتحان
|
هم ز تلاشت بود پیل دمان را خطر
|
|
هم ز مصافت رسد شیر ژیان را زیان
|
چشم جدل دیدگان دیده به عینالیقین
|
|
با ظفر حیدری تیغ تو را توامان
|
تیغ تو کز خون خصم قطرهچکان آمده
|
|
گلشن فتح تو راست شاخ گل ارغوان
|
چرخ زبردست اگر با تو فتد در تلاش
|
|
بر کمرش بگسلد منطقهی کهکشان
|
عظم تو گنجد در آن لیک چه در قطرهی بحر
|
|
گر به مکان ضم شود مملکت لامکان
|
قبله معین نبود تا به زمان تو گشت
|
|
بر دو جهان فرض عین سجدهی یک آستان
|
شعشعه را گر کند روی تو مشرق فروز
|
|
صد چوبت خاوری سر زند از خاوران
|
مشعله را گر کند حسن تو مغرب طراز
|
|
از عدم آفتاب شام نگردد عیان
|
گرم به خورشید اگر بنگری از تاب تو
|
|
در ظلماتش کنند مهر پرستان نهان
|
دهر علیل تو شد خسته عیسی طبیب
|
|
خلق ذلیل از تو گشت گلهی موسی شبان
|