این بگفتند و روان گشتند زود | هر چه بود ای یار من آن لحظه بود | |
صبر بگزیدند و صدیقین شدند | بعد از آن سوی بلاد چین شدند | |
والدین و ملک را بگذاشتند | راه معشوق نهان بر داشتند | |
همچو ابراهیم ادهم از سریر | عشقشان بیپا و سر کرد و فقیر | |
یا چو ابراهیم مرسل سرخوشی | خویش را افکند اندر آتشی | |
یا چو اسمعیل صبار مجید | پیش عشق و خنجرش حلقی کشید |