در منقبت حضرت امیرالممنین علی‌ابن ابیطالب

ای مقالت مثل ما قال‌النبی خیرالمقال وی کلامت بعد قرآن مبین خیرالکلام
من کجا و مدحت معجز کلامی همچو تو خاصه با این شعر بی‌پرگار و نظم بی‌نظام
سویت این ابیات سست آورده و شرمنده‌ام ز آن که معلوم است نزد جوهری قدر رخام
لیک می‌خواهم به یمن مدحتت پیدا شود در کلام محتشم ایشان گردون احتشام
زور شعر کاتبی سوز کلام آذری گرمی انفاس کاشی حدث‌ابن حسام
صنعت ابیات سلمان حسن اقوال حسن لذت گفتار خواجو قوت نظم نظام
حاصل از اکسیر لطف چاشنی بخشت شود طبع نامقبول من مقبول طبع خاص و عام
یک تمنای دگر دارم که چون در روز حشر بر لب کوثر بود لب تشنگان را ازدحام
زان میان ظل ظلیلم بر سر اندازی ز لطف وز شراب سلسبیلم جرعه‌ای ریزی به کام
مدعا چون عرض شد ساکت شو ای دل تا کنم اختیار اختصار و ابتدای اختتام
تا درین دیرینه دیر از سیر سلطان نجوم نور روز و ظلمت شب را بود ثبت دوام
روز احباب تو نورانی الی یوم‌الحساب روز اعدای تو ظلمانی الی یوم‌القیام