نقض میثاق و شکست توبهها | موجب لعنت شود در انتها | |
نقض توبه و عهد آن اصحاب سبت | موجب مسخ آمد و اهلاک و مقت | |
پس خدا آن قوم را بوزینه کرد | چونک عهد حق شکستند از نبرد | |
اندرین امت نبد مسخ بدن | لیک مسخ دل بود ای بوالفطن | |
چون دل بوزینه گردد آن دلش | از دل بوزینه شد خوار آن گلش | |
گر هنر بودی دلش را ز اختبار | خوار کی بودی ز صورت آن حمار | |
آن سگ اصحاب خوش بد سیرتش | هیچ بودش منقصت زان صورتش | |
مسخ ظاهر بود اهل سبت را | تا ببیند خلق ظاهر کبت را | |
از ره سر صد هزاران دگر | گشته از توبه شکستن خوک و خر |