بقیه‌ی حکایت نابینا و مصحف

لا نسلم و اعتراض از ما برفت چون عوض می‌آید از مفقود زفت
چونک بی آتش مرا گرمی رسد راضیم گر آتشش ما را کشد
بی چراغی چون دهد او روشنی گر چراغت شد چه افغان می‌کنی