بود در انجیل نام مصطفی
|
|
آن سر پیغامبران بحر صفا
|
بود ذکر حلیهها و شکل او
|
|
بود ذکر غزو و صوم و اکل او
|
طایفهی نصرانیان بهر ثواب
|
|
چون رسیدندی بدان نام و خطاب
|
بوسه دادندی بر آن نام شریف
|
|
رو نهادندی بر آن وصف لطیف
|
اندرین فتنه که گفتیم آن گروه
|
|
ایمن از فتنه بدند و از شکوه
|
ایمن از شر امیران و وزیر
|
|
در پناه نام احمد مستجیر
|
نسل ایشان نیز هم بسیار شد
|
|
نور احمد ناصر آمد یار شد
|
وان گروه دیگر از نصرانیان
|
|
نام احمد داشتندی مستهان
|
مستهان و خوار گشتند از فتن
|
|
از وزیر شومرای شومفن
|
هم مخبط دینشان و حکمشان
|
|
از پی طومارهای کژ بیان
|
نام احمد این چنین یاری کند
|
|
تا که نورش چون نگهداری کند
|
نام احمد چون حصاری شد حصین
|
|
تا چه باشد ذات آن روحالامین
|
بعد ازین خونریز درمان ناپذیر
|
|
کاندر افتاد از بلای آن وزیر
|