چند چو گل خیرهسری ساختن | سر به کلاه و کمر افراختن | |
خیز و رها کن کمر گل ز دست | کو کمر خویش به خون تو بست | |
هست کلاه و کمر آفات عشق | هر دو گروه کن به خرابات عشق | |
گه کلهت خواجگی گل دهد | گه کمرت بندگی دل دهد | |
کوش کزین خواجه غلامی رهی | یا چو نظامی ز نظامی رهی |