نعت دوم

در صدف صبح به دست صفا غالیه بوی تو ساید صبا
لاجرم آنجا که صبا تاخته لشگر عنبر علم انداخته
بوی کز آن عنبر لرزان دهی گر به دو عالم دهی ارزان دهی
سدره ز آرایش صدرت زهیست عرش در ایوان تو کرسی نهیست
روزن حاجت چو بود صبح تاب ذره بود عرش در آن آفتاب
گرنه ز صبح آینه بیرون فتاد نور تو بر خاک زمین چون فتاد
ای دو جهان زیر زمین از چه‌ای گنج نه‌ای خاک نشین از چه‌ای
تا تو به خاک اندری ای گنج پاک شرط بود گنج سپردن به خاک
گنج ترا فقر تو ویرانه بس شمع ترا ظل تو پروانه بس
چرخ مقوس هدف آه تست چنبر دلوش رسن چاه تست
ایندو طرف گرد سپید و سیاه راه تو را پیک ز پیکان راه
عقل شفا جوی و طبیبش توئی ماه سفرساز و غریبش توئی
خیز و شب منتظران روز کن طبع نظامی طرب افروز کن