چو قفل آزمائی به هرمس رسید
|
|
ز زنجیر خائی درآمد کلید
|
از آن پیشتر کان گره باز کرد
|
|
سخن بر دعای شه آغاز کرد
|
که بر هر چه شاید گشادن زبند
|
|
دل و رای شه باد فیروزمند
|
فلک باد گردنده بر کام او
|
|
مگر داد از این خسروی نام او
|
چو شه را چنین آمد است اختیار
|
|
که نقلی دهد شاخ هر میوه بار
|
مرا هم ز فرمان نباید گذشت
|
|
کنون سوی پرسش کنم بازگشت
|
از آنگه که بردم به اندیشه راه
|
|
در این طاق پیروزه کردم نگاه
|
برآنم که این طاق دریا شکوه
|
|
معلق چو دودیست بر اوج کوه
|
به بالای دودی چنین هولناک
|
|
فروزنده نوریست صافی و پاک
|
نقابیست این دود در پیش نور
|
|
دریچه دریچه ز هم گشته دور
|
زهر رخته کز دود ره یافتست
|
|
به اندازه نوری برون تافتست
|
همان انجم از ماه تا آفتاب
|
|
فروغیست کاید برون از نقاب
|
وجود آفرینش بدانم درست
|
|
ندانم که چون آفرید از نخست
|