برومند باد آن همایون درخت
|
|
که در سایه او توان برد رخت
|
گه از میوه آرایش خوان دهد
|
|
گه از سایه آسایش جان دهد
|
به میوه رسیده بهاری چنین
|
|
ز رونق میفتاد کاری چنین
|
چو شد بارور میوهدار جوان
|
|
به دست تبر دادنش چون توان
|
زمستان برون رفت و آمد بهار
|
|
برآورده سبزه سر از جویبار
|
دگر باره سرسبز شد خاک خشک
|
|
بنفشه برآمیخت عنبر به مشک
|
به عنبر خری نرگس خوابناک
|
|
چو کافورتر سر برون زد ز خاک
|
گشادم من از قفل گنجینه بند
|
|
به صحرا علم برکشیدم بلند
|
نهان پیکر آن هاتف سبز پوش
|
|
که خواند سراینده آنرا سروش
|
به آواز پوشیدگان گفت خیز
|
|
گزارش کن از خاطر گنج ریز
|
که چون رومی از زنگی آنکین کشید
|
|
سکندر کجا رخش در زین کشید
|