صفت بزم بهرام در زمستان و ساختن هفت گنبد

میوه‌ها و شرابهای چو نوش مغز را خواب داده دل را هوش
آتش انگیخته ز صندل و عود دود گردش چو هندوان به سجود
آتشی زو نشاط را پشتی کان گوگرد سرخ زردشتی
خونی از جوش منعقد گشته پرنیانی به خون در آغشته
فندقی رنگ داده عنابش گشته شنگرف سوده سیمایش
سرخ سیبی دل از میان کنده به دلش ناردانه آکنده
کهربائی ز قیر کرده خضاب آفتابی ز مشک بسته نقاب
ظلمتی کشته از نواله نور لاله‌ای رسته از کلاله حور
ترکی از اصل رومیان نسبش قره‌العین هندوان لقبش
مشعل یونس و چراغ کلیم بزم عیسی و باغ ابراهیم
شوشهای ز کال مشگین رنگ گرد آتش چو گرد آینه زنگ
آن سیه رنگ و این عقیق صفات کان یاقوت بود در ظلمات
گوهرش داده دیدها را قوت زرد و سرخ و کبود چون یاقوت
نو عروسی شراره زیور او عنبرینه ز کال در بر او
حجله و بزمه‌ای به زر کاری حجله عودی و بزمه گلناری
گرد آن بزمه پرند زده کبک و دراج دست بند زده
بر سر آتش از سر خاصی فاخته پر فشان به رقاصی
زردی شعله در بخار گیاه گنج زر بود زیر مار سیاه
دوزخی و بهشتیش مشهور دوزخ از گرمی و بهشت از نور
دوزخ اهل کاروان کنشت روضه راه رهروان بهشت