در نصیحت فرزند خود محمد نظامی

می‌باش طبیب عیسوی هش اما نه طبیب آدمی کش
می‌باش فقیه طاعت اندوز اما نه فقیه حیلت آموز
گر هردو شوی بلند گردی پیش همه ارجمند گردی
صاحب طرفین عهد باشی صاحب طرف دو مهد باشی
می‌کوش به هر ورق که خوانی کان دانش را تمام دانی
پالان گریی به غایت خود بهتر ز کلاه‌دوزی بد
گفتن ز من از تو کار بستن بی کار نمی‌توان نشستن
با اینکه سخن به لطف آبست کم گفتن هر سخن صوابست
آب ارچه همه زلال خیزد از خوردن پر ملال خیزد
کم گوی و گزیده گوی چون در تا ز اندک تو جهان شود پر
لاف از سخن چو در توان زد آن خشت بود که پر توان زد
مرواریدی کز اصل پاکست آرایش بخش آب و خاکست
تا هست درست گنج و کانهاست چون خرد شود دوای جانهاست
یک دسته گل دماغ پرور از صد خرمن گیاه بهتر
گر باشد صد ستاره در پیش تعظیم یک آفتاب ازو بیش
گرچه همه کوکبی به تابست افروختگی در آفتابست