فرنگیس اولین مرکب روان کرد | که دولت در زمین گنجی نهان کرد | |
از آن دولت فریدونی خبر داشت | زمین را باز کرد آن گنج برداشت |
□
سهیل سیمتن گفتا تذروی | به بازی بود در پائین سروی | |
فرود آمد یکی شاهین به شبگیر | تذرو نازنین را کرد نخجیر |
□
عجبنوش شکر پاسخ چنین گفت | که عنبر بو گلی در باغ بشگفت | |
بهشتی مرغی آمد سوی گلزار | ربود آن عنبرین گل را به منقار |
□
از آن به داستانی زد فلکناز | که ما را بود یک چشم از جهان باز | |
به ما چشمی دگر کرد آشنائی | دو به بیند ز چشمی روشنائی |
□
همیلا گفت آبی بود روشن | روان گشته میان سبز گلشن | |
جوان شیری بر آمد تشنه از راه | بدان چشمه دهانتر کرد ناگاه |
□
همایون گفت لعلی بود کانی | ز غارتگاه بیاعان نهانی | |
در آمد دولت شاهی به تاراج | نهاد آن لعل را بر گوشه تاج |
□
سمن ترک سمن بر گفت یکروز | جدا گشت از صدف دری شبافروز | |
فلک در عقد شاهی بند کردش | به یاقوتی دگر پیوند کردش |
□
پریزاد پریرخ گفت ماهی | به بازی بود در نخجیر گاهی | |
بر آمد آفتابی ز آسمان بیش | کشید آن ماه را در چنبر خویش |
□
ختن خاتون چنین گفت از سر هوش | که تنها بود شمشادی قصب پوش | |
به دو پیوست ناگه سروی آزاد | که خوش باشد به یکجا سرو و شمشاد |
□
زبان بگشاد گوهر ملک دلبند | که زهره نیز تنها بود یک چند | |
سعادت بر گشاد اقبال را دست | قران مشتری در زهره پیوست |