نمودن شاپور صورت خسرو را بار سوم

بسی پرسیده شد پنهان و پیدا نمی‌شد سر آن صورت هویدا
تن شیرین گرفت از رنج سستی کز آن صورت ندادش کس درستی
در آن اندوه می‌پیچید چون مار فشاند از جزعها لولوی شهوار