ور حسود از سر بیمغز، حدیثی گوید
|
|
طهر مریم چه تفاوت کند از خبث یهود؟
|
چارهای نیست بجز دیدن و حسرت خوردن
|
|
چشم حاسد که نخواهد که ببیند محسود
|
ای که در وصف نیاید کرم اخلاقت
|
|
ور بگویند وجوهش نتوان گفت و حدود
|
حسرت مادر گیتی همه وقت این بودست
|
|
که بزاید چو تو فرزند مبارک مولود
|
من چه گویم که گر اوصاف جمیلت شمرند
|
|
خلق آفاق بماند طرفی نامعدود
|
همه آن باد که در بند رضای تو روند
|
|
اهل اسلام و تو در بند رضای معبود
|
صدر دیوان ممالک به تو آراسته باد
|
|
خاصه این محترمان را که قیامند و قعود
|
نیکخواهان تو را خاتمت نیکو باد
|
|
بدسگالان تو را عاقبت نامحمود
|
بر روان پدر و مادر اسلاف تو باد
|
|
مدد رحمت ایزد، عدد رمل زرود
|