ما امید از طاعت و چشم از ثواب افکندهایم
|
|
سایهی سیمرغ همت بر خراب افکندهایم
|
گر به طوفان میسپارد یا به ساحل میبرد
|
|
دل به دریا و سپر بر روی آب افکندهایم
|
محتسب گر فاسقان را نهی منکر میکند
|
|
گو بیا کز روی مستوری نقاب افکندهایم
|
عارف اندر چرخ و صوفی در سماع آوردهایم
|
|
شاهد اندر رقص و افیون در شراب افکندهایم
|
هیچکس بیدامنی تر نیست لیکن پیش خلق
|
|
باز میپوشند و ما بر آفتاب افکندهایم
|
سعدیا پرهیزگاران خودپرستی میکنند
|
|
ما دهل در گردن و خر در خلاف افکندهایم
|
رستمی باید که پیشانی کند با دیو نفس
|
|
گر برو غالب شویم افراسیاب افکندهایم
|