سر آغاز

کجا ذکر گنجد در انبان آز؟ به سختی نفس می‌کند پا دراز
ندارند تن پروران آگهی که پر معده باشد ز حکمت تهی
دو چشم و شکم پر نگردد به هیچ تهی بهتر این روده‌ی پیچ پیچ
چو دوزخ که سیرش کنند از وقید دگر بانگ دارد که هل من مزید؟
همی میردت عیسی از لاغری تو در بند آنی که خر پروی
به دین، ای فرومایه، دنیا مخر تو خر را به انجیل عیسی مخر
مگر می‌نبینی که دد را و دام نینداخت جز حرص خوردن به دام؟
پلنگی که گردن کشد بر وحوش به دام افتد از بهر خوردن چو موش
چو موش آن که نان و پنیرش خوری به دامش درافتی و تیرش خوری