تو منزل شناسی و شه راهرو
|
|
تو حقگوی و خسرو حقایق شنو
|
چه حاجت که نه کرسی آسمان
|
|
نهی زیر پای قزل ارسلان
|
مگو پای عزت بر افلاک نه
|
|
بگو روی اخلاص بر خاک نه
|
بطاعت بنه چهره بر آستان
|
|
که این است سر جاده راستان
|
اگر بندهای سر بر این در بنه
|
|
کلاه خداوندی از سر بنه
|
به درگاه فرمانده ذوالجلال
|
|
چو درویش پیش توانگر بنال
|
چو طاعت کنی لبس شاهی مپوش
|
|
چو درویش مخلص برآور خروش
|
که پروردگارا توانگر تویی
|
|
توانای درویش پرور تویی
|
نه کشور خدایم نه فرماندهم
|
|
یکی از گدایان این درگهم
|
تو بر خیر و نیکی دهم دسترس
|
|
وگرنه چه خیرآید از من به کس؟
|
دعا کن به شب چون گدایان به سوز
|
|
اگر میکنی پادشاهی به روز
|
کمر بسته گردن کشان بر درت
|
|
تو بر آستان عبادت سرت
|
زهی بندگان را خداوندگار
|
|
خداوند را بندهی حق گزار
|