قطعات

انعام کن به گوشه‌ی چشم ارادتی تا بنده‌ی تو باشم و منت پذیر تو
صاحبدلی به تربیتم گفت زینهار غوغا مکن که دوست ندارد نفیر تو
شاهد منجمست چه حاجت به شرح حال در وی نگاه کن که بداند ضمیر تو

وه که چه آزار بود من از مهر تو لیک چو باز آمدی آن همه برداشتی
سر چو برآورد صبح بپوشد گناه روز همه روز جنگ شب همه شب آشتی