مرا دلیست گرفتار عشق دلداری
|
|
سمن بری صنمی گلرخی جفاکاری
|
ستمگری شغبی فتنهای دل آشوبی
|
|
هنروری عجبی طرفهای جگرخواری
|
بنفشه زلفی نسرین بری سمن بویی
|
|
که ماه را بر حسنش نماند بازاری
|
همای فری طاووس حسن و طوطی نطق
|
|
به گاه جلوه گری چون تذرورفتاری
|
دلم به غمزه جادو ربود دوری کرد
|
|
کنون بماندم بی او چو نقش دیواری
|
ز وصل او چو کناری طمع نمیدارم
|
|
کناره کردم و راضی شدم به دیداری
|
ز هر چه هست گزیرست و ناگزیر از دوست
|
|
چه چاره سازد در دام دل گرفتاری
|
در اشتیاق جمالش چنان همینالم
|
|
چو بلبلی که بماند میان گلزاری
|
حدیث سعدی در عشق او چو بیهدهست
|
|
نزد دمی چو ندارد زبان گفتاری
|