ای باد که بر خاک در دوست گذشتی
|
|
پندارمت از روضه بستان بهشتی
|
دور از سببی نیست که شوریده سودا
|
|
هر لحظه چو دیوانه دوان بر در و دشتی
|
باری مگرت بر رخ جانان نظر افتاد
|
|
سرگشته چو من در همه آفاق بگشتی
|
از کف ندهم دامن معشوقه زیبا
|
|
هل تا برود نام من ای یار به زشتی
|
جز یاد تو بر خاطر من نگذرد ای جان
|
|
با آن که به یک بارهام از یاد بهشتی
|
با طبع ملولت چه کند دل که نسازد
|
|
شرطه همه وقتی نبود لایق کشتی
|
بسیار گذشتی که نکردی سوی ما چشم
|
|
یک دم ننشستم که به خاطر نگذشتی
|
شوخی شکرالفاظ و مهی لاله بناگوش
|
|
سروی سمن اندام و بتی حورسرشتی
|
قلاب تو در کس نفکندی که نبردی
|
|
شمشیر تو بر کس نکشیدی و نکشتی
|
سیلاب قضا نسترد از دفتر ایام
|
|
اینها که تو بر خاطر سعدی بنوشتی
|