قیمت گل برود چون تو به گلزار آیی
|
|
و آب شیرین چو تو در خنده و گفتار آیی
|
این همه جلوه طاووس و خرامیدن او
|
|
بار دیگر نکند گر تو به رفتار آیی
|
چند بار آخرت ای دل به نصیحت گفتم
|
|
دیده بردوز نباید که گرفتار آیی
|
مه چنین خوب نباشد تو مگر خورشیدی
|
|
دل چنین سخت نباش تو مگر خارایی
|
گر تو صد بار بیایی به سر کشته عشق
|
|
چشم باشد مترصد که دگربار آیی
|
سپر از تیغ تو در روی کشیدن نهیست
|
|
من خصومت نکنم گر تو به پیکار آیی
|
کس نماند که به دیدار تو واله نشود
|
|
چون تو لعبت ز پس پرده پدیدار آیی
|
دیگر ای باد حدیث گل و سنبل نکنی
|
|
گر بر آن سنبل زلف و گل رخسار آیی
|
دوست دارم که کست دوست ندارد جز من
|
|
حیف باشد که تو در خاطر اغیار آیی
|
سعدیا دختر انفاس تو بس دل ببرد
|
|
به چنین صورت و معنی که تو میآرایی
|