نشان بخت بلندست و طالع میمون
|
|
علی الصباح نظر بر جمال روزافزون
|
علی الخصوص کسی را که طبع موزونست
|
|
چگونه دوست ندارد شمایل موزون
|
گر آبروی بریزد میان انجمنت
|
|
به دست دوست حلالست اگر بریزد خون
|
مثال عاشق و معشوق شمع و پروانهست
|
|
سر هلاک نداری مگرد پیرامون
|
بسوخت مجنون در عشق صورت لیلی
|
|
عجب که لیلی را دل نسوخت بر مجنون
|
چگونه وصف جمالش کنم که حیران را
|
|
مجال نطق نباشد که بازگوید چون
|
همین تغیر بیرون دلیل عشق بسست
|
|
که در حدیث نمیگنجد اشتیاق درون
|
اگر کسی نفسی از زمان صحبت دوست
|
|
به ملک روی زمین میدهد زهی مغبون
|
سخن دراز کشیدیم و همچنان باقیست
|
|
حدیث دلبر فتان و عاشق مفتون
|
جفای عشق تو چندان که میبرد سعدی
|
|
خیال وصل تو از سر نمیکند بیرون
|