چشم اگر با دوست داری گوش با دشمن مکن
|
|
تیرباران قضا را جز رضا جوشن مکن
|
هر که ننهادست چون پروانه دل بر سوختن
|
|
گو حریف آتشین را طوف پیرامن مکن
|
جای پرهیزست در کوی شکرریزان گذشت
|
|
یا به ترک دل بگو یا چشم وا روزن مکن
|
کیست کو بر ما به بیراهی گواهی میدهد
|
|
گو ببین آن روی شهرآرا و عیب من مکن
|
دوستان هرگز نگردانند روی از مهر دوست
|
|
نی معاذالله قیاس دوست از دشمن مکن
|
تا روان دارد روان دارم حدیثش بر زبان
|
|
سنگ دل گوید که یاد یار سیمین تن مکن
|
مردن اندر کوی عشق از زندگانی خوشترست
|
|
تا نمیری دست مهرش کوته از دامن مکن
|
شاهد آیینهست و هر کس را که شکلی خوب نیست
|
|
گو نگه بسیار در آیینه روشن مکن
|
سعدیا با ساعد سیمین نشاید پنجه کرد
|
|
گر چه بازو سخت داری زور با آهن مکن
|