گر شود از دیده نهان ماه من | دود برآرد ز جهان آه من | |
از نگه من به تمنای خویش | آه گر افتد به گمان ماه من | |
آن که به پندست مرا سود خواه | از همه بیش است زیان خواه من | |
از تو به جان آمدم اندیشه کن | جان من از نالهی جانکاه من | |
بندگیت جان من بینواست | جان من از من مستان شاه من | |
باش به هوش ای دل غافل که چرخ | در ره او کنده نهان چاه من | |
محتشم افسرده رهی داشتم | نیک زد آن سرو روان راه من |