سخت به ذوق میدهد باد ز بوستان نشان
|
|
صبح دمید و روز شد خیز و چراغ وانشان
|
گر همه خلق را چو من بیدل و مست میکنی
|
|
روی به صالحان نما خمر به زاهدان چشان
|
طایفهای سماع را عیب کنند و عشق را
|
|
زمزمهای بیار خوش تا بروند ناخوشان
|
خرقه بگیر و می بده باده بیار و غم ببر
|
|
بیخبرست عاقل از لذت عیش بیهشان
|
سوختگان عشق را دود به سقف میرود
|
|
وقع ندارد این سخن پیش فسرده آتشان
|
رقص حلال بایدت سنت اهل معرفت
|
|
دنیا زیر پای نه دست به آخرت فشان
|
تیغ به خفیه میخورم آه نهفته میکنم
|
|
گوش کجا که بشنود ناله زار خامشان
|
چند نصیحتم کنی کز پی نیکوان مرو
|
|
چون نروم که بیخودم شوق همیبرد کشان
|
من نه به وقت خویشتن پیر و شکسته بودهام
|
|
موی سپید میکند چشم سیاه اکدشان
|
بوی بهشت میدهد ما به عذاب در گرو
|
|
آب حیات میرود ما تن خویشتن کشان
|
باد بهار و بوی گل متفقند سعدیا
|
|
چون تو فصیح بلبلی حیف بود ز خامشان
|