ما دگر کس نگرفتیم به جای تو ندیم
|
|
الله الله تو فراموش مکن عهد قدیم
|
هر یک از دایره جمع به راهی رفتند
|
|
ما بماندیم و خیال تو به یک جای مقیم
|
باغبان گر نگشاید در درویش به باغ
|
|
آخر از باغ بیاید بر درویش نسیم
|
گر نسیم سحر از خلق تو بویی آرد
|
|
جان فشانیم به سوغات نسیم تو نه سیم
|
بوی محبوب که بر خاک احبا گذرد
|
|
نه عجب دارم اگر زنده کند عظم رمیم
|
ای به حسن تو صنم چشم فلک نادیده
|
|
وی به مثل تو ولد مادر ایام عقیم
|
حال درویش چنانست که خال تو سیاه
|
|
جسم دل ریش چنانست که چشم تو سقیم
|
چشم جادوی تو بی واسطه کحل کحیل
|
|
طاق ابروی تو بی شائبه وسمه و سیم
|
ای که دلداری اگر جان منت میباید
|
|
چارهای نیست در این مسله الا تسلیم
|
عشقبازی نه طریق حکما بود ولی
|
|
چشم بیمار تو دل میبرد از دست حکیم
|
سعدیا عشق نیامیزد و عفت با هم
|
|
چند پنهان کنی آواز دهل زیر گلیم
|