- ۱ سوی خود خوان یک رهم تا تحفه جان آرم تو را
- ۲ به گردون میرسد فریاد یارب یاربم شبها
- ۳ جوانی بگذرد یارب به کام دل جوانی را
- ۴ جان به جانان کی رسد جانان کجا و جان کجا
- ۵ تو ای وحشی غزال و هر قدم از من رمیدنها
- ۶ به بزمم دوش یار آمد به همراه رقیب اما
- ۷ جان و دلم از عشقت ناشاد و حزین بادا
- ۸ ناقهی آن محمل نشین چون راند از منزل مرا
- ۹ گل خواهد کرد از گل ما
- ۱۰ نوید آمدن یار دلستان مرا
- ۱۱ به قصد کوی تو بیرحم عاشقان ز وطنها
- ۱۲ روز وصلم به تن آرام نباشد جان را
- ۱۳ مهی کز دوریش در خاک خواهم کرد جا امشب
- ۱۴ بوده است یار بی من اگر دوش با رقیب
- ۱۵ شب وصل است و با دلبر مرا لب بر لب است امشب
- ۱۶ چون شیشهی دل نه از ستم آسمان پر است
- ۱۷ قاصد به خاک بر سر کویش فتاده کیست
- ۱۸ ز غمزه، چشم تو یک تیر در کمان نگذاشت
- ۱۹ هرگزم امید و بیم از وصل و هجر یار نیست
- ۲۰ حرف غمت از دهان ما جست
- ۲۱ لبم خموش ز آواز مدعا طلبی است
- ۲۲ ای باده ز خون من به جامت
- ۲۳ گفتم نگرم روی تو گفتا به قیامت
- ۲۴ چه گویمت که دلم از جدائیت چون است
- ۲۵ یک گریبان نیست کز بیداد آن مه پاره نیست
- ۲۶ مطلب و مقصود ما از دو جهان، اوست اوست
- ۲۷ شود از باد تا شمشاد گاهی راست گاهی کج
- ۲۸ بی من و غیر اگر باده خورد نوشش باد
- ۲۹ بتان نخست چو در دلبری میان بستند
- ۳۰ با حریفان چو نشینی و زنی جامی چند
- ۳۱ در پیش بیدلان جان، قدری چنان ندارد
- ۳۲ کدام عهد نکویان عهد ما بستند
- ۳۳ دل بوی او سحر ز نسیم صبا نشنید
- ۳۴ نه با من دوست آن گفت و نه آن کرد
- ۳۵ داغ عشق تو نهان در دل و جان خواهد ماند
- ۳۶ گفتم که چاره غم هجران شود نشد
- ۳۷ گر آن گلبرگ خندان در گلستانی دمی خندد
- ۳۸ به ره او چه غم آن را که ز جان میگذرد
- ۳۹ دل عشاق روا نیست که دلبر شکند
- ۴۰ آن دلبر محملنشین چون جای در محمل کند
- ۴۱ شب و روزی به پایان گر تو را در وصل یار آید
- ۴۲ امروز ما را گر کشی بیجرم از ما بگذرد
- ۴۳ گفتیم درد تو عشق است و دوا نتوان کرد
- ۴۴ تا ز جان و دل من نام و نشان خواهد بود
- ۴۵ گریه جانسوز مرا ناله ز دنباله نگر
- ۴۶ بر دست کس افتد چو تو یاری نه و هرگز
- ۴۷ از دل رودم یاد تو بیرون نه و هرگز
- ۴۸ با من ار هم آشیان میداشت ما را در قفس
- ۴۹ رسید یار و ندیدیم روی یار افسوس
- ۵۰ شبی فرخنده و روزی همایون روزگاری خوش
- ۵۱ دانی که دلبر با دلم چون کرد و من چون کردمش
- ۵۲ پس از چندی کند یک لحظه با من یار دورانش
- ۵۳ سرو قدی که بود دیدهی دلها به رهش
- ۵۴ غم عشق نکویان چون کند در سینهای منزل
- ۵۵ کردهاست یا قاصد نهان مکتوب جانان در بغل
- ۵۶ به حریم خلوت خود شبی چه شود نهفته بخوانیم
- ۵۷ شهر به شهر و کو به کو در طلبت شتافتم
- ۵۸ بیمهری اگر چه بیوفا هم
- ۵۹ مپرس ای گل ز من کز گلشن کویت چسان رفتم
- ۶۰ ای گمشده دل کجات جویم
- ۶۱ گوهرفشان کن آن لب کز شوق جان فشانم
- ۶۲ جانا ز ناتوانی از خویشتن به جانم
- ۶۳ دل من ز بیقراری چو سخن به یار گویم
- ۶۴ گه ره دیر و گهی راه حرم میپویم
- ۶۵ با چشم تو گهی که به رویت نظر کنم
- ۶۶ هر شبم نالهی زاری است که گفتن نتوان
- ۶۷ گواهی دهد چهرهی زرد من
- ۶۸ بر خاکم اگر پا نهد آن سرو خرامان
- ۶۹ به یک نظاره چون داخل شدی در بزم میخواران
- ۷۰ آن کمان ابرو کند چون میل تیرانداختن
- ۷۱ منم آن رند قدح نوش که از کهنه و نو
- ۷۲ گردد کسی کی کامیاب از وصل یاری همچو تو
- ۷۳ خوش آنکه نشینیم میان گل و لاله
- ۷۴ بود مه روی آن زیبا جوان چارده ساله
- ۷۵ مهر رخسار و مه جبین شدهای
- ۷۶ رفتی و دارم ای پسر بی تو دل شکستهای
- ۷۷ چه شود به چهرهی زرد من نظری برای خدا کنی
- ۷۸ شکست پیر مغان گر سرم به ساغر می
- ۷۹ چو نی نالدم استخوان از جدایی
- ۸۰ روز و شب خون جگر میخورم از درد جدایی
- ۸۱ کجایی در شب هجران که زاریهای من بینی
- ۸۲ شستم ز میدر پای خم، دامن ز هر آلودگی
- ۸۳ ای که مشتاق وصل دلبندی
- ۸۴ کوی جانان از رقیبان پاک بودی کاشکی
- ۸۵ دو چشمم خون فشان از دوری آن دلستانستی
- ۸۶ صبوری کردم و بستم نظر از ماه سیمایی
- ۸۷ من پس از عزت و حرمت شدم ار خار کسی
- ۸۸ زهی از رخ تو پیدا همه آیت خدایی
- ۸۹ ای که در جام رقیبان می پیاپی میکنی
- ۹۰ دل زارم بود در صیدگاه عشق نخجیری