- ۱ بیا ای جان بیا ای جان بیا فریاد رس ما را
- ۲ جرمی ندارم بیش از این کز جان وفادارم ترا
- ۳ ای کرده خجل بتان چین را
- ۴ ای کرده در جهان غم عشقت سمر مرا
- ۵ تا بود در عشق آن دلبر گرفتاری مرا
- ۶ گر باز دگرباره ببینم مگر اورا
- ۷ از دور بدیدم آن پری را
- ۸ جانا به جان رسید ز عشق تو کار ما
- ۹ ای غارت عشق تو جهانها
- ۱۰ ای از بنفشه ساخته گلبرگ را نقاب
- ۱۱ خهخه به نام ایزد آن روی کیست یارب
- ۱۲ خه از کجات پرسم چونست روزگارت
- ۱۳ در همه عالم وفاداری کجاست
- ۱۴ غم عشق تو از غمها نجاتست
- ۱۵ تا دل مسکین من در کار تست
- ۱۶ جرم رهی دوستی روی تست
- ۱۷ دل در آن یار دلاویز آویخت
- ۱۸ ای به دیدهی دریغ خاک درت
- ۱۹ رخت مه را رخ و فرزین نهادست
- ۲۰ گلبن عشق تو بیخار آمدست
- ۲۱ پایم از عشق تو در سنگ آمدست
- ۲۲ کارم ز غمت به جان رسیدست
- ۲۳ حسن را از وفا چه آزارست
- ۲۴ معشوقه به رنگ روزگارست
- ۲۵ ز عشق تو نهانم آشکارست
- ۲۶ ای یار مرا غم تو یارست
- ۲۷ یارب چه بلا که عشق یارست
- ۲۸ هر شکن در زلف تو از مشک دالی دیگرست
- ۲۹ امید وصل تو کاری درازست
- ۳۰ مهرت به دل و به جان دریغست
- ۳۱ ای برادر عشق سودایی خوشست
- ۳۲ کار دل از آرزوی دوست به جانست
- ۳۳ عشق تو از ملک جهان خوشترست
- ۳۴ عشق تو قضای آسمانست
- ۳۵ هرکه چون من به کفرش ایمانست
- ۳۶ مرا دانی که بیتو حال چونست
- ۳۷ جمالت بر سر خوبی کلاهست
- ۳۸ عشق تو دل را نکو پیرایهایست
- ۳۹ هرکس که غم ترا فسانهست
- ۴۰ بازماندم در غم و تیمار او تدبیر چیست
- ۴۱ دل بیتو به صدهزار زاریست
- ۴۲ ماه چون چهرهی زیبای تو نیست
- ۴۳ از تو بریدن صنما روی نیست
- ۴۴ روی برگشتنم از روی تو نیست
- ۴۵ جانا دلم از خال سیاه تو به حالیست
- ۴۶ عشق تو بیروی تو درد دلیست
- ۴۷ در همه مملکت مرا جانیست
- ۴۸ مکن ای دل که عشق کار تو نیست
- ۴۹ بیمهر جمال تو دلی نیست
- ۵۰ یار با من چون سر یاری نداشت
- ۵۱ باز کی گیرم اندر آغوشت
- ۵۲ رایت حسن تو از مه برگذشت
- ۵۳ یار ما را به هیچ برنگرفت
- ۵۴ سخت خوشی چشم بدت دورباد
- ۵۵ از بس که کشیدم از تو بیداد
- ۵۶ مرا با دلبری کاری بیفتاد
- ۵۷ هرکس که ز حال من خبر یابد
- ۵۸ جان ز رازت خبر نمییابد
- ۵۹ در دور تو کم کسی امان یابد
- ۶۰ حسنت اندر جهان نمیگنجد
- ۶۱ یار گرد وفا نمیگردد
- ۶۲ عشق تو بر هرکه عافیت بهسر آرد
- ۶۳ یار دل در میان نمیآرد
- ۶۴ عشق هر محنتی به روی آرد
- ۶۵ زلف تو تکیه بر قمر دارد
- ۶۶ تا ماهرویم از من رخ در حجیب دارد
- ۶۷ مرا تا کی فلک رنجور دارد
- ۶۸ با قد تو قد سرو خم دارد
- ۶۹ جان نقش رخ تو بر نگین دارد
- ۷۰ یار با هرکسی سری دارد
- ۷۱ دلبر هنوز ما را از خود نمیشمارد
- ۷۲ تا کار مرا وصل تو تیمار ندارد
- ۷۳ به بیل عشق تو دل گل ندارد
- ۷۴ دلم را انده جان میندارد
- ۷۵ آرزوی روی تو جانم ببرد
- ۷۶ بدیدم جهان را نوایی ندارد
- ۷۷ بتی دارم که یک ساعت مرا بیغم بنگذارد
- ۷۸ عشقم این بار جهان بخواهد برد
- ۷۹ حلقهی زلف تو بر گوش همی جان ببرد
- ۸۰ روی تو آرام دلها میبرد
- ۸۱ صبر کن ای تن که آن بیداد هجران بگذرد
- ۸۲ عشق ترا خرد نباید شمرد
- ۸۳ ای مانده من از جمال تو فرد
- ۸۴ جمالش از جهان غوغا برآورد
- ۸۵ باز دستم به زیر سنگ آورد
- ۸۶ حسنش از رخ چو پرده برگیرد
- ۸۷ هر کرا با تو کار درگیرد
- ۸۸ مرا صوت نمیبندد که دل یاری دگر گیرد
- ۸۹ نه دل کم عشق یار میگیرد
- ۹۰ دل راه صلاح برنمیگیرد
- ۹۱ نه وعدهی وصلت انتظار ارزد
- ۹۲ جانا دهان تنگت صد تنگ شکر ارزد
- ۹۳ درد تو صدهزار جان ارزد
- ۹۴ از وصل تو آتش جگر خیزد
- ۹۵ چون کسی نیست که از عشق تو فریاد رسد
- ۹۶ دست در وصل یار مینرسد
- ۹۷ دردم فزود و دست به درمان نمیرسد
- ۹۸ هرچه با من کنی روا باشد
- ۹۹ نه چو شیرین لبت شکر باشد
- ۱۰۰ رنگ عاشق چو زعفران باشد
- ۱۰۱ ترا کز نیکوان یاری نباشد
- ۱۰۲ مرا گر چون تو دلداری نباشد
- ۱۰۳ بیعشق توام به سر نخواهد شد
- ۱۰۴ حسن تو بر ماه لشکر میکشد
- ۱۰۵ بدرود شب دوش که چون ماه برآمد
- ۱۰۶ زلفت چو به دلبری درآمد
- ۱۰۷ مرا تاثیر عشقت بر دل آمد
- ۱۰۸ با روی دلفروزت سامان بنمیماند
- ۱۰۹ جانا دلم از غمت به جان آمد
- ۱۱۰ عجب عجب که ترا یاد دوستان آمد
- ۱۱۱ رخ خوبت خدای میداند
- ۱۱۲ نه در وصال تو بختم به کام دل برساند
- ۱۱۳ هرچه مرا روی تو به روی رساند
- ۱۱۴ مرا مرنجان کایزد ترا برنجاند
- ۱۱۵ حسن تو گر بر همین قرار بماند
- ۱۱۶ طاقت عشق تو زین بیشم نماند
- ۱۱۷ درد تو دلا نهان نماند
- ۱۱۸ در همه آفاق دلداری نماند
- ۱۱۹ عشق تو ز دل برید نتواند
- ۱۲۰ گل رخسار تو چون دسته بستند
- ۱۲۱ آن شوخ دیده دیده چو بر هم نمیزند
- ۱۲۲ هرکرا عشقت به هم برمیزند
- ۱۲۳ هرچ از وفا به جای من آن بیوفا کند
- ۱۲۴ نوبت حسن ترا لطف تو گر پنج کند
- ۱۲۵ گر وفا با جمال یار کند
- ۱۲۶ معشوق دل ببرد و همی قصد دین کند
- ۱۲۷ جان وصال تو تقاضا میکند
- ۱۲۸ دل به عشقش رخ به خون تر میکند
- ۱۲۹ حسن تو عشق من افزون میکند
- ۱۳۰ یار در خوبی قیامت میکند
- ۱۳۱ زلفش اندر جور تلقین میکند
- ۱۳۲ عالمی در ره تو حیرانند
- ۱۳۳ گرد ترا دل همی چنان خواهد
- ۱۳۴ یارم این بار، بار میندهد
- ۱۳۵ هرکه دل بر چون تو دلداری نهد
- ۱۳۶ دوش آنکه همه جهان ما بود
- ۱۳۷ من آن نیم که مرا بیتو جان تواند بود
- ۱۳۸ آن روزگار کو که مرا یار یار بود
- ۱۳۹ دوش تا صبح یار در بر بود
- ۱۴۰ ای دلبر عیار ترا یار توان بود
- ۱۴۱ آنچه بر من در غم آن نامسلمان میرود
- ۱۴۲ آب جمال جمله به جوی تو میرود
- ۱۴۳ دست در روزگار مینشود
- ۱۴۴ وصلت به آب دیده میسر نمیشود
- ۱۴۵ چون نیستی آنچنان که میباید
- ۱۴۶ دوستی یک دلم همی باید
- ۱۴۷ دل در هوست ز جان برآید
- ۱۴۸ ز هجران تو جانم میبرآید
- ۱۴۹ آنرا که غمت ز در درآید
- ۱۵۰ صبر با عشق بس نمیآید
- ۱۵۱ درد سر دل به سر نمیآید
- ۱۵۲ یا وصل ترا عنایتی باید
- ۱۵۳ ز عمرم بیتو درد دل فزاید
- ۱۵۴ از نازکی که رنگ رخ یار مینماید
- ۱۵۵ چو کاری ز یارم همی برنیاید
- ۱۵۶ به عمری در کفم یاری نیاید
- ۱۵۷ ز عهد تو بوی وفا مینیاید
- ۱۵۸ طاقتم در فراق تو برسید
- ۱۵۹ غارت عشقت به دل و جان رسید
- ۱۶۰ ساقیا بادهی صبوح بیار
- ۱۶۱ هیچ دانی که سر صحبت ما دارد یار
- ۱۶۲ سلام علیک ای جفا پیشه یار
- ۱۶۳ ای غم تو جسم را جانی دگر
- ۱۶۴ دلدار به طبع گشت رام آخر
- ۱۶۵ ای شده از رخ تو تاب قمر
- ۱۶۶ ای پسر بردهی قلندر گیر
- ۱۶۷ دلا در عاشقی جانی زیانگیر
- ۱۶۸ ای جهان را به حضرت تو نیاز
- ۱۶۹ تختهی عشق برنوشتم باز
- ۱۷۰ قیامت میکنی ای کافر امروز
- ۱۷۱ جمالت عشق میافزاید امروز
- ۱۷۲ چارهی عشق تو نداند کس
- ۱۷۳ جانا به غریبستان چندین بنماند کس
- ۱۷۴ نگارا بر سر عهد و وفا باش
- ۱۷۵ باز دوش آن صنم بادهفروش
- ۱۷۶ دوش در ره نگارم آمد پیش
- ۱۷۷ به جان آمد مرا کار از دل خویش
- ۱۷۸ کرا در شهر برگویم غم دل
- ۱۷۹ ساقی اندر خواب شد خیز ای غلام
- ۱۸۰ مست از درم درآمد دوش آن مه تمام
- ۱۸۱ تا به مهر تو تولا کردهام
- ۱۸۲ بدو چشم تو که تا زندهام
- ۱۸۳ تا رنگ مهر از رخ روشن گرفتهام
- ۱۸۴ یعلمالله که دوستدار توام
- ۱۸۵ روی ندارم که روی از تو بتابم
- ۱۸۶ کس نداند کز غمت چون سوختم
- ۱۸۷ آخر در زهد و توبه دربستم
- ۱۸۸ دل از خوبان دیگر برگرفتم
- ۱۸۹ ای زلف تابدار ترا صدهزار خم
- ۱۹۰ دردا و دریغا که دل از دست بدادم
- ۱۹۱ برآنم کز تو هرگز برنگردم
- ۱۹۲ ای مسلمانان ز جان سیر آمدم
- ۱۹۳ در دست غم یار دلارام بماندم
- ۱۹۴ بدان عزمم که دیگر ره به میخانه کمر بندم
- ۱۹۵ دل باز به عاشقی درافکندم
- ۱۹۶ زیر بار غمی گرفتارم
- ۱۹۷ هرچند به جای تو وفا دارم
- ۱۹۸ بیا که با سر زلف تو کارها دارم
- ۱۹۹ تا به کوی تو رهگذر دارم
- ۲۰۰ درد دل هر زمان فزون دارم
- ۲۰۱ عشقت اندر میان جان دارم
- ۲۰۲ هرچند غم عشقت پوشیده همی دارم
- ۲۰۳ جز سر پیوند آن نگار ندارم
- ۲۰۴ داری خبر که در غمت از خود خبر ندارم
- ۲۰۵ یارم تویی به عالم یار دگر ندارم
- ۲۰۶ اگر نقش رخت بر جان ندارم
- ۲۰۷ نگارا جز تو دلداری ندارم
- ۲۰۸ گر عزیزم بر تو گر خوارم
- ۲۰۹ بیا تا ببینی که من بر چه کارم
- ۲۱۰ عمر بیتو به سر چگونه برم
- ۲۱۱ کارم به جان رسید و به جانان نمیرسم
- ۲۱۲ دل رفت و این بتر بر دلبر نمیرسم
- ۲۱۳ پای بر جای نیست همنفسم
- ۲۱۴ کار جهان نگر که جفای که میکشم
- ۲۱۵ نو به نو هر روز باری میکشم
- ۲۱۶ ای آرزوی جانم در آرزوی آنم
- ۲۱۷ ای دوستتر از جانم زین بیش مرنجانم
- ۲۱۸ جانا ز غم عشق تو امروز چنانم
- ۲۱۹ تو دانی که من جز تو کس را ندانم
- ۲۲۰ ره فراکار خود نمیدانم
- ۲۲۱ ترا من دوست میدارم ندانم چیست درمانم
- ۲۲۲ از عشقت ای شیرین صنم گرچه بر سر برمیزنم
- ۲۲۳ بیا ای راحت جانم که جان را بر تو افشانم
- ۲۲۴ من که باشم که تمنای وصال تو کنم
- ۲۲۵ باز چون در خورد همت میکنم
- ۲۲۶ تا نپنداری که دستان میکنم
- ۲۲۷ بیتو جانا زندگانی میکنم
- ۲۲۸ هر غم که ز عشق یار میبینم
- ۲۲۹ دل را به غمت نیاز میبینم
- ۲۳۰ سر آن دارم کامروز بر یار شوم
- ۲۳۱ روز دو از عشق پشیمان شوم
- ۲۳۲ چه گویی با تو درگیرد که از بندی برون آیم
- ۲۳۳ تا رخت دل اندر سر زلف تو نهادیم
- ۲۳۴ آخر به مراد دل رسیدیم
- ۲۳۵ ای روی خوب تو سبب زندگانیم
- ۲۳۶ دل بدادیم و جان نمیخواهیم
- ۲۳۷ درمان دل خود از که جویم
- ۲۳۸ ای بندهی روی تو خداوندان
- ۲۳۹ عشق بر من سر نخواهد آمدن
- ۲۴۰ عاشقی چیست مبتلا بودن
- ۲۴۱ هم مصلحت نبینی رویی به ما نمودن
- ۲۴۲ آتش ای دلبر مرا بر جان مزن
- ۲۴۳ به عمری آخرم روزی وفا کن
- ۲۴۴ ای بت یغما دلم یغما مکن
- ۲۴۵ ز من حجرهی خویش پنهان مکن
- ۲۴۶ روی خوب خویش را پنهان مکن
- ۲۴۷ شرم دار آخر جفا چندین مکن
- ۲۴۸ ز من برگشتی ای دلبر دریغا روزگار من
- ۲۴۹ ای باد صبحدم خبری ده ز یار من
- ۲۵۰ چو کرد خیمهی حسنت طناب خویش مکین
- ۲۵۱ ایمن ز عارض تو این خط سیاه تو
- ۲۵۲ ای قبای حسن بر بالای تو
- ۲۵۳ ترک من ای من سگ هندوی تو
- ۲۵۴ ای جان من به جان تو کز آرزوی تو
- ۲۵۵ جرم رهی دوستی روی تو
- ۲۵۶ ای مردمان بگویید آرام جان من کو
- ۲۵۷ ای برده دل من و جفا کرده
- ۲۵۸ ای ایزد از لطافت محضت بیافریده
- ۲۵۹ ای رخت رشک آفتاب شده
- ۲۶۰ هرگز از دل خبر نداشتهای
- ۲۶۱ تا دل من بردهای قصد جفا کردهای
- ۲۶۲ سهل میگیرم چو با ما کردهای
- ۲۶۳ مسکین دلم به داغ جفا ریش کردهای
- ۲۶۴ بر مه از عنبر عذار آوردهای
- ۲۶۵ تا که دستم زیر سنگ آوردهای
- ۲۶۶ دامن اندر پای صبر آوردهای
- ۲۶۷ زردرویم ز چرخ دندانخای
- ۲۶۸ جانا به کمال صورتیای
- ۲۶۹ گر مرا روزگار یارستی
- ۲۷۰ همچون سر زلف خود شکستی
- ۲۷۱ یا بدان رخ نظری بایستی
- ۲۷۲ ای دیر به دست آمده بس زود برفتی
- ۲۷۳ چه نازست آنکه اندر سرگرفتی
- ۲۷۴ ای دل تو مرا به باد دادی
- ۲۷۵ دیدی که پای از خط فرمان برون نهادی
- ۲۷۶ ای دوست به کام دشمنم کردی
- ۲۷۷ گر ترا روزی ز ما یاد آمدی
- ۲۷۸ بس دلافروز و دلارام آمدی
- ۲۷۹ گر ترا طبع داوری بودی
- ۲۸۰ یاد میدار کانچه بنمودی
- ۲۸۱ بیدلم ای یار همچنان که تو دیدی
- ۲۸۲ دلم بردی نگارا وارمیدی
- ۲۸۳ بدخویتری مگر خبر داری
- ۲۸۴ روی چون ماه آسمان داری
- ۲۸۵ ما را تو به هر صفت که داری
- ۲۸۶ تو گر دوست داری مرا ور نداری
- ۲۸۷ گرفتم کز غم من غم نداری
- ۲۸۸ یک دم به مراعات دلم گرم نداری
- ۲۸۹ ندارم جز غم تو غمگساری
- ۲۹۰ ای کار غم تو غمگساری
- ۲۹۱ با من اندر گرفتهای کاری
- ۲۹۲ نگفتی کزین پس کنم سازگاری
- ۲۹۳ ای عاشقان گیتی یاری دهید یاری
- ۲۹۴ الحق نه دروغ محتشم یاری
- ۲۹۵ گرفتم سر به پیمان درنیاری
- ۲۹۶ جانا اگر به جانت بیابم گران نباشی
- ۲۹۷ مرا وقتی خوشست امروز و حالی
- ۲۹۸ گر جان و دل به دست غم تو ندادمی
- ۲۹۹ گر من اندر عشق جز درد یاری دارمی
- ۳۰۰ یک زمان از غم نیاسایم همی
- ۳۰۱ بختی نه بس مساعد یاری چنان که دانی
- ۳۰۲ آگه نهای ز حالم ای جان و زندگانی
- ۳۰۳ بنامیزد به چشم من چنانی
- ۳۰۴ ای غایت عیش این جهانی
- ۳۰۵ گرد ماه از مشک خرمن میزنی
- ۳۰۶ دلم بردی و برگشتی زهی دلدار بیمعنی
- ۳۰۷ نام وصل اندر زبانی افکنی
- ۳۰۸ سر آن داری کامروز مرا شاد کنی
- ۳۰۹ بیگناه از من تبرا میکنی
- ۳۱۰ آخر ای جان جهان با من جفا تا کی کنی
- ۳۱۱ از من ای جان روی پنهان میکنی
- ۳۱۲ ناز از اندازه بیرون میکنی
- ۳۱۳ باز آهنگ بلایی میکنی
- ۳۱۴ دوستا گر دوستی گر دشمنی
- ۳۱۵ در حسن قرین نوبهار آیی
- ۳۱۶ این همه چابکی و زیبایی
- ۳۱۷ ای همه دلبری و زیبایی
- ۳۱۸ خه مرحبا و اهلا آخر تو خود کجایی
- ۳۱۹ ای روی تو آیت نکویی
- ۳۲۰ ای خوبتر ز خوبی نیکوتر از نکویی
- ۳۲۱ قرطه بگشای و زمانی بنشین بیش مگوی