- ۱ رفتی و دل ربودی یک شهر مبتلا را
- ۲ چنان عشقش پریشان کرد ما را
- ۳ اگر دل است به جان میخرد هوای تو را
- ۴ ای رفته رونق از گل روی تو باغ را
- ۵ تو را من دوست میدارم چو بلبل مر گلستان را
- ۶ ای بدل کرده آشنایی را
- ۷ ای سعادت ز پی زینت و زیبایی را
- ۸ ای خجل از روی خوبت آفتاب
- ۹ ای پستهی دهانت شیرین و انگبین لب
- ۱۰ ای چو فرهاد دلم عاشق شیرین لبت
- ۱۱ تبارکالله از آن روی دلستان که توراست
- ۱۲ دلم بربود دوش آن نرگس مست
- ۱۳ دل تنگم و ز عشق توام بار بر دل است
- ۱۴ دلبرا عشق تو نه کار من است
- ۱۵ یار من خسرو خوبان و لبش شیرین است
- ۱۶ دوست سلطان و دل ولایت اوست
- ۱۷ همچو من وصل تو را هیچ سزاواری هست؟
- ۱۸ در سمن با آن طراوت حسن این رخسار نیست
- ۱۹ کیست کاندر دو جهان عاشق دیدار تو نیست
- ۲۰ چون تو را میل و مرا از تو شکیبایی نیست؟!