- ۱ ای دل عبث مخور غم دنیا را
- ۲ کار مده نفس تبه کار را
- ۳ رهائیت باید، رها کن جهانرا
- ۴ یکی پرسید از سقراط کز مردن چه خواندستی
- ۵ ای کنده سیل فتنه ز بنیادت
- ۶ ای دل، فلک سفله کجمدار است
- ۷ آهوی روزگار نه آهوست، اژدر است
- ۸ ای عجب! این راه نه راه خداست
- ۹ گویند عارفان هنر و علم کیمیاست
- ۱۰ شالودهی کاخ جهان بر آبست
- ۱۱ آنکس که چو سیمرغ بی نشانست
- ۱۲ اگر چه در ره هستی هزار دشواریست
- ۱۳ عاقل از کار بزرگی طلبید
- ۱۴ ای دل، بقا دوام و بقائی چنان نداشت
- ۱۵ دل اگر توشه و توانی داشت
- ۱۶ فلک، ای دوست، ز بس بیحد و بیمر گردد
- ۱۷ سوخت اوراق دل از اخگر پنداری چند
- ۱۸ سرو عقل گر خدمت جان کنند
- ۱۹ ای دوست، دزد حاجب و دربان نمیشود
- ۲۰ دانی که را سزد صفت پاکی:
- ۲۱ هفتهها کردیم ماه و سالها کردیم پار
- ۲۲ کارها بود در این کارگه اخضر
- ۲۳ ای سیه مار جهان را شده افسونگر
- ۲۴ ای شده شیفتهی گیتی و دورانش
- ۲۵ ای بی خبر ز منزل و پیش آهنگ
- ۲۶ در خانه شحنه خفته و دزدان بکوی و بام
- ۲۷ نخواست هیچ خردمند وام از ایام
- ۲۸ نفس گفتست بسی ژاژ و بسی مبهم
- ۲۹ تا ببازار جهان سوداگریم
- ۳۰ بد منشانند زیر گنبد گردان
- ۳۱ حاصل عمر تو افسوس شد و حرمان
- ۳۲ دزد تو شد این زمانهی ریمن
- ۳۳ دگر باره شد از تاراج بهمن
- ۳۴ پردهی کس نشد این پردهی میناگون
- ۳۵ گرت ایدوست بود دیدهی روشن بین
- ۳۶ تو بلند آوازه بودی، ای روان
- ۳۷ گردون نرهد ز تند رفتاری
- ۳۸ سود خود را چه شماری که زیانکاری
- ۳۹ ای شده سوختهی آتش نفسانی
- ۴۰ اگر روی طلب زائینهی معنی نگردانی
- ۴۱ بسوز اندرین تیه، ای دل نهانی
- ۴۲ همی با عقل در چون و چرائی