- ۱ چو لهراسپ بنشست بر تخت داد
- ۲ دو فرزند بودش به کردار ماه
- ۳ همی رفت گشتاسپ پرتاب و خشم
- ۴ شب تیره شبدیز لهراسپی
- ۵ چو گشتاسپ نزدیک دریا رسید
- ۶ همی بود گشتاسپ دل مستمند
- ۷ چنان بود قیصر بدانگه برای
- ۸ چو بشنید قیصر بر آن برنهاد
- ۹ یکی رومی بود میرین به نام
- ۱۰ چو نزدیک شد بیشه و جای گرگ
- ۱۱ ز میرین یکی بود کهتر به سال
- ۱۲ بشد اهرن و هرچ گشتاسپ خواست
- ۱۳ به قیصر خزر بود نزدیکتر
- ۱۴ چو خورشید شد بر سر کوه زرد
- ۱۵ برین نیز بگذشت چندی سپهر
- ۱۶ پر اندیشه بنشست لهراسپ دیر
- ۱۷ چو برخاست قیصر به گشتاسپ گفت