- ۷۲۱ ای بوستان عارض تو گلستان جان
- ۷۲۲ ای لب و گفتار تو کام دل و قوت جان
- ۷۲۳ ای چشم می پرستت آشوب چشم بندان
- ۷۲۴ ای می لعل تو کام رندان
- ۷۲۵ به من رسید نوید وصال دلداران
- ۷۲۶ چو چشم خفته بگشودی ببستی خواب بیداران
- ۷۲۷ ای غمزهی جادویت افسونگر بیماران
- ۷۲۸ تا چند دم از گل زنی ای باد بهاران
- ۷۲۹ چه خوش باشد میان لاله زاران
- ۷۳۰ ای نسیم سحری بوی بهارم برسان
- ۷۳۱ ای صبا غلغل بلبل بگلستان برسان
- ۷۳۲ یا رب ز باغ وصل نسیمی بمن رسان
- ۷۳۳ در تابم از دو هندوی آتش پرستشان
- ۷۳۴ خوشا چشمی که بیند روی ترکان
- ۷۳۵ خوشا صبح و صبوحی با همالان
- ۷۳۶ ای کفر سر زلف تو غارتگر ایمان
- ۷۳۷ دلا از جان زبان درکش که جانان
- ۷۳۸ زهی روی تو صبح شب نشینان
- ۷۳۹ ای زلف تو زنجیر دل حلقه ربایان
- ۷۴۰ سخن عشق نشاید بر هر کس گفتن