- ۱۲۱ گرهی زلف بهم بر زده کاین مشک تتارست
- ۱۲۲ شعاع چشمهی مهر از فروغ رخسارست
- ۱۲۳ به بوستان جمالت بهار بسیارست
- ۱۲۴ نعلم نگر نهاده برآتش که عنبرست
- ۱۲۵ سحر بگوش صبوحی کشان بادهپرست
- ۱۲۶ ای لبت بادهفروش و دل من بادهپرست
- ۱۲۷ ای لبت میگون و جانم می پرست
- ۱۲۸ گفتمش روی تو صد ره ز قمر خوبترست
- ۱۲۹ لب شیرین تو هر دم شکر انگیزترست
- ۱۳۰ بیمار چشم مست تو رنجور خوشترست
- ۱۳۱ در خنده آن عقیق شکرریز خوشترست
- ۱۳۲ زاهد مغرور اگر در کعبه باشد فاجرست
- ۱۳۳ فروغ عارض او یا سپیده سحرست
- ۱۳۴ این همه مستی ما مستی مستی دگرست
- ۱۳۵ جان هر زنده دلی زنده بجانی دگرست
- ۱۳۶ بوستان طلعتش را نوبهاری دیگرست
- ۱۳۷ آن نه رویست مگر فتنهی دور قمرست
- ۱۳۸ ز آتشکده و کعبه غرض سوز ونیازست
- ۱۳۹ از لعل آبدار تو نعلم برآتشست
- ۱۴۰ ترا که نرگس مخمور و زلف مهپوشست