- ۶۸۱ چون ما بکفر زلف تو اقرار کردهایم
- ۶۸۲ به گدائی به سر کوی شما آمدهایم
- ۶۸۳ باز هشیار برون رفته و مست آمدهایم
- ۶۸۴ ما بدرگاه تو از کوی نیاز آمدهایم
- ۶۸۵ ما به نظارهی رویت بجهان آمدهایم
- ۶۸۶ کشتی ما کو که ما زورق درآب افکندهایم
- ۶۸۷ اشارت کرده بودی تا بیایم
- ۶۸۸ ما ز رخ کار خویش پرده بر انداختیم
- ۶۸۹ ما دلی ایثار او کردیم و جانی یافتیم
- ۶۹۰ مردیم در خمار و شرابی نیافتیم
- ۶۹۱ آنکه لعلش عین آب زندگانی یافتیم
- ۶۹۲ ما نوای خویش را در بینوائی یافتیم
- ۶۹۳ دو جان وقف حریم حرم او کردیم
- ۶۹۴ اهل دل را خبر از عالم جان آوردیم
- ۶۹۵ دل به دست غم سودای تو دادیم و شدیم
- ۶۹۶ گر شدیم از کویت ای ترک ختا باز آمدیم
- ۶۹۷ باز چون بلبل بصد دستان ببستان آمدیم
- ۶۹۸ شمع بنشست ز باد سحری خیز ندیم
- ۶۹۹ نسیم باد بهاری وزید خیز ندیم
- ۷۰۰ ما سر بنهادیم و به سامان نرسیدیم