- ۶۱ سخن دیوانهای دربارهی عالم
- ۶۲ حکایت احمد حنبل که پیش بشر حافی میرفت
- ۶۳ حکایت پادشاه هندوان که اسیر محمود گشت و مسلمان شد
- ۶۴ حکایت مردی غازی و مردی کافر که مهلت نماز به یکدیگر دادند
- ۶۵ حکایت یوسف و ده برادرش که در قحطی به چاره جویی پیش او آمدند و گفتگوی آنها
- ۶۶ حکایت غلامان عمید خراسان و دیوانهی ژندهپوش
- ۶۷ حکایت دیوانهای که از سرما به ویرانهای پناه برد و خشتی بر سرش خورد
- ۶۸ حکایت مردی که خری به عاریت گرفت و آنرا گرگ درید
- ۶۹ قحطی مصر و مردن مردم و گفتهی مرد دیوانه
- ۷۰ حکایت دیوانهای که تگرگی بر سرش خورد و گمان برد کودکان بر سر او سنگ میزنند
- ۷۱ گفتهی واسطی که گذارش بر گور جهودان افتاد
- ۷۲ پاسخ بایزید به نکیر و منکر
- ۷۳ حکایت درویش حقجو و راز و نیاز او
- ۷۴ حکایت محمود که مهمان گلخن تاب شد
- ۷۵ سقایی که از سقای دیگر آب خواست
- ۷۶ حکایت شیخ بوبکر نشابوری که خرش بر لاف زدن او بادی رها کرد
- ۷۷ حکایت رازجویی موسی از ابلیس
- ۷۸ عقیدهی مردی پاکدین دربارهی مبتدی
- ۷۹ شیخی که از سگی پلید دامن در نچید
- ۸۰ حکایت عابدی که در زمان موسی مشغول ریش خود بود