داورا از مدد فیض و ثنای تو مرا
|
|
خاطری هست چو بحری ز گهر مالامال
|
نرسد جز تو به کس گوهری از خاطر من
|
|
کردهام وقف تو این بحر لبالب ز زلال
|
معدن طبع مرا کرد پر از جوهر خاص
|
|
پرتو تربیت عام تو خورشید مثال
|
این جواهر نه متاعیست که هر جا یابند
|
|
همه دانند که نادر بود این طرز مقال
|
سخن من نه ز جنس سخن مدعی است
|
|
که بود بر سر کو سد سد ازین سنگ و سفال
|
وحشی اینجا چو رسیدی به همین قطع نمای
|
|
که چو ممدوح تو تمییز کند نقص و کمال
|
تا مقرر بود این وضع به تاریخ عرب
|
|
که بود عید صیام اول ماه شوال
|
بر تو ای قبلهی احرار عرب تا به عجم
|
|
عید باشد همه روز و همه ماه و همه سال
|