مبادا یارب آن روزی که من از چشم یار افتم
|
|
که گر از چشم یار افتم ز چشم اعتبار افتم
|
شراب لطف پر در جام میریزی و میترسم
|
|
که زود آخر شود این باده و من در خمار افتم
|
به مجلس میروم اندیشناک ای عشق آتش دم
|
|
بدم بر من فسونی تا قبول طبع یار افتم
|
ز یمن عشق بر وضع جهان خوش خندهها کردم
|
|
معاذالله اگر روزی به دست روزگار افتم
|
تظلم آنقدر دارم میان راهت افتاده
|
|
که چندانی نگه داری که من بر یک کنار افتم
|
عجب کیفیتی دارم بلند از عشق و میترسم
|
|
که چون منصور حرفی گویم و در پای دار افتم
|
دگر روز سواری آمد و شد وقت آن وحشی
|
|
که او تازد به صحرا من به راه انتظار افتم
|