آه گر من زعشق آه کنم
|
|
همه روی جهان سیاه کنم
|
آه من در جهان نمیگنجد
|
|
در جهان پس چگونه آه کنم
|
هر دو عالم شود چو انگشتی
|
|
گر من آهی ز جایگاه کنم
|
گر دمی آتشین زنم ز دلم
|
|
به دمی دفع صد سپاه کنم
|
بحر خون در دلم چو موج زند
|
|
من به خون در روم شناه کنم
|
موج آن خون چو بگذرد از حد
|
|
خون دل را به دیده راه کنم
|
خون بریزم ز دیده چندانی
|
|
که بسی خلق را تباه کنم
|
عالمی خون خویشتن بینم
|
|
از پس و پیش اگر نگاه کنم
|
با چنین حالتی عجب که مراست
|
|
گر کنم طاعتی گناه کنم
|
هیچ خلقی گداتر از من نیست
|
|
گرچه دعوی پادشاه کنم
|
ره به گلخن نمیدهند مرا
|
|
وین عجب عزم بارگاه کنم
|
شربتی آب چاه نیست مرا
|
|
وی عجب عزم فخر آب جاه کنم
|
همچو لاله کلاه در خونم
|
|
چه حدیث سر و کلاه کنم
|
سر درودم فرید را چو گیاه
|
|
پس کنون کره در گیاه کنم
|
همچو عطار مست عشق شوم
|
|
گر دمی در رخش نگاه کنم
|