تا عشق تو در میان جان دارم
|
|
جان پیش در تو بر میان دارم
|
اشکم چو به صد زبان سخن گوید
|
|
راز دل خویش چون نهان دارم
|
در عشق تو بس سبکدل افتادم
|
|
کز بادهی عشق سر گران دارم
|
گفتم چو به تو نمیرسم باری
|
|
نامت همه روز بر زبان دارم
|
چون کرد فراق تو زبان بندم
|
|
چه روز و چه روزگار آن دارم
|
چون کار نمیکند فغان بی تو
|
|
از دست غم تو چون فغان دارم
|
در خاطر هیچکس نمیآید
|
|
شوری که از آن شکرستان دارم
|
گفتم شکریم ده به جان تو
|
|
کاخر من دلشکسته جان دارم
|
گفتی که تو را شکر زیان دارد
|
|
گو دار که من بسی زیان دارم
|
تا چند رخت به آستین پوشی
|
|
تا کی ز تو سر بر آستان دارم
|
گفتی که جهان به کام عطار است
|
|
من بی تو کجا سر جهان دارم
|