اسمانی که اختران دادی
|
|
مهر و مه بر قفا فرستادی
|
هر زری کافتاب زاد از کان
|
|
به رهی بارها فرستادی
|
پس ازین آفتاب بخشی از آنک
|
|
نقد کان را فنا فرستادی
|
پارم امسال شد به سعی عطات
|
|
که مثال رضا فرستادی
|
جان مصروع شوق را ز مثال
|
|
خط حرز و شفا فرستادی
|
چو سه حرف میانهی نامت
|
|
از قبولم لوا فرستادی
|
خاطرم مریمی است حامل بکر
|
|
که دمیش از صبا فرستادی
|
مریمی کش هزار و یک درد است
|
|
صد هزارش دوا فرستادی
|
من به جان کشتهی هوای توام
|
|
کشته را خون بها فرستادی
|
خون بها گر هزار دینار است
|
|
تو دو چندان مرا فرستادی
|
زین صلت کو قصاص کشتن راست
|
|
من شدم زنده تا فرستادی
|
گنج عرشی گشایمت به زبان
|
|
که مرا کیمیا فرستادی
|
همه دزدان گنج من کورند
|
|
تا مرا توتیا فرستادی
|
من نیایشگر نیای توام
|
|
که صلت چون نیا فرستادی
|
بخشش تو به قدر همت توست
|
|
نه به قدر ثنا فرستادی
|
همچنین بخش تا چنین گویند
|
|
که سزا را سزا فرستادی
|
فضل و فطنت سپاسدار تو اند
|
|
کاین عطیت به ما فرستادی
|
نشنوی آنکه حاسدان گویند
|
|
کاین همه زر چرا فرستادی
|
نفخهی روح اول البشر است
|
|
که به مردم گیا فرستادی
|
سال قحط انگبین و شیر بهشت
|
|
به لبی ناشتا فرستادی
|