ای چرخ لاجوردی بس بوالعجب نمائی
|
|
کیینهی خسان را زنگارها زدائی
|
هر ساعتم به نوعی درد کهن فزائی
|
|
چون من ز دست رفتم انگشت بر که خائی؟
|
بر سختهی تمام تا چند بر گرائی
|
|
دانستهی عیارم تا چندم آزمائی؟
|
پیروزهوار یک دم بر یک صفت نپائی
|
|
تا چند خس پذیری؟ آخر نه کهربائی
|
خردم بسودی آخر در دور آسیائی
|
|
بیخردگی رها کن خردم چو جو چه سائی
|
چون صوفیان صورت در نیلگون وطائی
|
|
لیک از صفت چو ایشان دور از صف صفائی
|
الحق کثیف رایی گرچه لطیف جایی
|
|
یکتا بر آن کسی کز طفلی بود دوتائی
|
آن کز دهانهی گاز خورد آب ناسزایی
|
|
بر زر بخت آن کس بخشی تو کیمیائی
|
از آفتاب دولت آن راست روشنایی
|
|
کو رخنه کرد روزن پشت از فراخ نایی
|
خاقانیا نمانده است آب هنر نمائی
|
|
ای سوخته توانی کاین خام کم درائی
|