وگر کردهی چرخ بشمردمی | شمارش سوی دست چپ کردمی | |
کلید زبان گر نبودی وبال | کی از خامشی قفل لب کردمی | |
بریخوردمی آخر از دست کشت | اگرنه ز مومی رطب کردمی | |
مگر فضل من ناقص است ارنه من | بر او تکیهگاهی عجب کردمی | |
ادب داشتم دولتم برنداشت | ادب کاشکی کم طلب کردمی | |
عصای کلیم ار به دستم بدی | به چوبش ادب را ادب کردمی | |
اگر در هنرها هنر دیدمی | به خاقانی آن را نسب کردمی |
□
گر دیده یک اهل دیده بودی | دل مژده پذیر دیده بودی | |
جان حلقه به گوش گوش گشتی | گر نام وفا شنیده بودی | |
این قحط جهان کسی نبردی | گر کشت وفا رسیده بودی | |
کشتی حیات کم شکستی | گر بحر غم آرمیده بودی | |
میترسد از آب دیده جانم | ای کاش نه سگ گزیده بودی | |
گر آهم خواستی فلک را | چون صبح دوم دریده بودی | |
ور چشم فلک به شفقت استی | زو خون شفق چکیده بودی | |
مرغ دلم زا زبان به رنج است | ورنه ز قفس پریده بودی | |
آویخته کی بدی ترازو | گر زآنکه زبان بریده بودی | |
خاقانی اگر نه اهل جستی | دامن ز جهان کشیده بودی | |
هرچند جهان چنو ندیده است | او کاش جهان ندیده بودی | |
با آنکه تمامش آفریدند | ای کاش نیافریده بودی |
□
اهل بایستی که جان افشاندمی | دامن از اهل جهان افشاندمی |