در ستایش رکن الدین محمد بن عبد الرحمن طغان یزک

از حیوان شکار گاه دف آواز تهنیت شاه را مدام برآمد
شاه عجم رکن دین کز آیت عدلش نام عجم روضة السلام برآمد
ناصر اسلام سیف دین که ز حکمش بر سر دهر حرون لگام برآمد
رستم ثانی که در طبیعتش اول دانش زال و دهای سام بر آمد
صیت جلالش به شرق و غرب بپیچید شکر نوالش ز سام و حام برآمد
پهلو ایران گرفت رقعه‌ی ملکت وز دگران بانگ شاهقام برآمد
دام به دریا فکنده بود سلیمان خازن انگشتری به دام برآمد
ذات جهان پهلوانش صبح جلال است کز افق چرخ احتشام برآمد
در کنف صبح فر میر محمد راست چو خورشید نور تام برآمد
تاجوری یافت تخت و ملکت ایران تا ز برش سیدالانام برآمد
گر پدر از تخت ملک شد پسر اینک بر زبر تخت احترام برآمد
گر علم صبح آب رنگ فروشد رایت خورشید نارفام برآمد
تارک گشتاسب یافت افسر لهراسب زال همایون به تخت سام برآمد
نوبت کاوس شد چو پای منوچهر بر سر کرسی احتشام برآمد
روز به مغرب شده چو مملکت او ماه چو بدر از حجاب شام برآمد
آرزوی جان ملک عدل و همم بود از ملک عادل همام برآمد
دولت شروان کلید دولت او بود زآن همه کارش به انتظام برآمد
گر چه محمد پیمبری به عرب یافت صبح کمالش ز حد شام برآمد
دیر زی ای بحر کف که عطسه‌ی جودت چشمه‌ی مهر است کز غمام برآمد
مژده ده ای تاجور که ینصرک الله فال تو از مصحف دوام برآمد