کام دل تنگ از آن تنگ دهانم بده
|
|
بوسهای، ار آشکار نیست، نهانم بده
|
خانه جدا میکنی،طاقت اینم ببخش
|
|
بوسه بها میکنی، مکنت آنم بده
|
چون نتواند کسی چارهی بهبود من
|
|
من به جز از خویشتن هیچ ندانم، بده
|
دل به تمنای تو بر در امید زد
|
|
یا چو سگم جای ساز،یا بسگانم بده
|
دانش و دین مرا میکنی ارزان بها
|
|
این همه ارزان ترا،وصل گرانم بده
|
باغ ترا باغبان بودم و آفت رسید
|
|
دخل زیان کردهام، خرج زیانم بده
|
در پی جان منی، اینهمه تعجیل چیست؟
|
|
بندهی بد نیستم، خواجه، امانم بده
|
چون ز در قرب تو گشت شبانی عزیز
|
|
یوسف گرگم مساز، قرب شبانم بده
|
از سر گردن کشی دوش ز دم بر فلک
|
|
دوش چه میدادهای؟ باز همانم بده
|
آن دل و جانی که بود، هر دو چو دادم به تو
|
|
ای دو جهان زان تو، هر دو جهانم بده
|
گر چه برفتم بسی، از تو نشان کس نداد
|
|
من به تو ره چون برم؟ هم تو نشانم بده
|
اوحدی ار شد زبون وقت ثنای تو، من
|
|
مرد زبون نیستم، مزد زبانم بده
|